۳۴. هر کی به من گفت که منو دوست داره ، مثل تو دیوونه ی دیوونه بود :))

هرچی پشیمونی و استرس بابت واحدم داشتم رو تو چشمام ریختم و بهش خیره شدم ‌. میخواست بگه من چند بار گفتم که انتخاب واحداتون رو چک کنید که اشتباه نباشه که همون آن ‌، تلفن زنگ خورد و همینجوری که داشت صحبت میکرد ، وارد صفحه ی دانشجوییم شد و انگاری که تو عمل انجام داده قرار گرفته باشه ، پشت تلفن گفت که خانم فلانی (مسئول برگزاری امتحانات ) حالا که زنگ زدین ، اسم این دانشجویی هم که میگم وارد کنید ، اسم و شماره دانشجوییم رو گفت و اونجا بود که من باز یه لبخند نامحسوس به بالای سرم زدم و گفتم میدونستم  مثل همیشه حواست بهم هست ! بعدش هم گفت درستش کردم ، برو . منم درحالی که نفس حبس شده درون سینه ام رو رها میکردم ، رفتم به سمت امتحان ، امتحان رو هم خیلی خوب دادم *__*

+ در مورد عنوان بگم که ، یه تیکه از آهنگیه که صبح وقتی داشتم میرفتم دانشگاه تو تاکسی گوش دادم و انقدر ریتمیک و پرانرژی بود که ما سه تا خانوما که پشت نشسته بودیم با آهنگ ریتمیک سر هامون رو تکون میدادیم :)) خانم جوونی هم که بغل من نشسته بود بلند بلند زیر لب میخوند :))) 

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان