هرچی پشیمونی و استرس بابت واحدم داشتم رو تو چشمام ریختم و بهش خیره شدم . میخواست بگه من چند بار گفتم که انتخاب واحداتون رو چک کنید که اشتباه نباشه که همون آن ، تلفن زنگ خورد و همینجوری که داشت صحبت میکرد ، وارد صفحه ی دانشجوییم شد و انگاری که تو عمل انجام داده قرار گرفته باشه ، پشت تلفن گفت که خانم فلانی (مسئول برگزاری امتحانات ) حالا که زنگ زدین ، اسم این دانشجویی هم که میگم وارد کنید ، اسم و شماره دانشجوییم رو گفت و اونجا بود که من باز یه لبخند نامحسوس به بالای سرم زدم و گفتم میدونستم مثل همیشه حواست بهم هست ! بعدش هم گفت درستش کردم ، برو . منم درحالی که نفس حبس شده درون سینه ام رو رها میکردم ، رفتم به سمت امتحان ، امتحان رو هم خیلی خوب دادم *__*
+ در مورد عنوان بگم که ، یه تیکه از آهنگیه که صبح وقتی داشتم میرفتم دانشگاه تو تاکسی گوش دادم و انقدر ریتمیک و پرانرژی بود که ما سه تا خانوما که پشت نشسته بودیم با آهنگ ریتمیک سر هامون رو تکون میدادیم :)) خانم جوونی هم که بغل من نشسته بود بلند بلند زیر لب میخوند :)))