۶۳. کنت اصغرالدوله ، PFF هاف هافو

شخصی که در تصویر مشاهده میکنید"کنت اصغر الدوله " است . بذارید یکم بیشتر با ایشون آشنا بشید ، ایشون که دماغش رو با غرور بالا انداخته و لب برچیده ، شخص شخیص PFF بنده هستن ، شاید بگید PFF چیه ؟ اجازه بدید سر فرصت میگم ... ایشون همون عیب یاب شخصی منه که از بیست و چهارساعت شبانه روز ، نزدیک به بیست ساعتش رو تا به حال در کنار بنده به عنوان دوست و مشاور حضور داشته و حالا به تازگی من از وجودش با خبر شدم . حالا بذارید یکم از ویژگی هاش بگم : اول این که در موقعیت ها و فرصت های تازه ای که بر سر راهم قرار میگیره مثل یک وِر وِره جادو در گوشم وِزوِز میکنه و راه حل های وسوسه انگیزی رو ارائه میده که اضطرابم رو کاهش میده مثلا میگه قبول نکن و منو به فرار از اون موقعیت تشویق میکنه ، مثلا میگه اگر شروعش کردی ضایع شدی چی ؟ " تا به امروز مثل یک دشمن در لباس دوست ، به من مشاوره میداده و حالا فهمیدم که با کاهش اضطرابم ، ذره ذره اعتماد به نفسم رو مثل یک شپش مکیده چرا که تا برای بدست اوردن چیزی ریسک نکنی و قدم نگذاری ، چیزی رو هم بدست نخواهی اورد ، دوم این که همیشه منو تشویق کرده که اجتناب از طرد شدن خیلی بهتر از تجربه ی طرد شدنه ،‌یعنی چی ؟ یعنی این که یه سیم خاردار دور خودت بکش و بشین و به اطرافت خیره شو و اجازه نده کسی پاشو از سیم خاردارت عبور بده و خودت هم عبور نکن که مبادا طرد بشی ، سوم هر بار که در موقعیتی قرار گرفتم که به نحوی شکست خوردم و اشتباه کردم ، باز صندلی چرخ دارش رو به راه انداخت و اومد کنار گوشم و بر سرم کوفت و  تمام ضعف هام رو به یادم اورد ،‌بدون این که بدونم و به این باور داشته باشم که خطا کردن بخشی از منحنی یادگیریه و این که انسان شکست میخوره به این معنا نیست که همه چیز به پایان رسیده ،‌چهارم و آه از مورد چهارم و باید اعتراف کنم که کار همیشگی اون یادآوری اینه که تو انسان بی ارزش و بی فایده ای هستی ، و راه حلش برای این افکار ناراحت کننده ؟ برو یک موفقیت بزرگ کسب کن ، برو به وزن ایده ال برس ، برو زیباترین بشو و ظاهرت رو بهترین بکن که همه تو کفت بمونن ، غافل از این که با درگیر کردنم در این افکار کمال گرایانه و عدم موفقیتم در تمام این ها بیشتر از پیش عزت نفس رو ازم میگیره . به طور کلی باید بگم که هر نوع خودخوری و هرنوع زمزمه ریزی که میشنویم زیر سر PFF درونی ماست که مثل یک انسان باید با آن برخورد کرد، براش شکل ساخت مثلا مرد جوان قدبلند سیبیل چماقی یا پیرمرد قصاب دستمال به گردن  ، گلویش رو گرفت ، پشتش را به به دیوار کوبوند و محکم تو صورتش فریاد زد که "برو گم شو " .

پ.ن : به تازگی مطالعه کتاب غلبه بر عزت نفس پایین با CBT رو شروع کردم و با خوندن جمله به جمله کتاب حس میکنم که یک لایه از لایه های تلمبار شده ای که راه حلی براش نداشتم رو دارم برمیدارم . تصمیم دارم هربار با پایان یک فصل ، بیام و بنویسم ...

۰ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان