به نام آفریننده لبخند ؛
ازشدت گردن درد روی تختم دراز کشیدم و داشتم به این فکر میکردم که اسمایل ! باورت میشد که یه روزی مجبور بشی ، سه ماه پشت هم فقط امتحان پایان ترم اونم به صورت فشرده و نفس گیر بدی ؟ جوابش یه نع قطعی بود ! من خیلی واسه تابستونم برنامه داشتم اما حالا به خاطر تداخل واحدا و ترس از شش ترمه شدن علوم پایه مجبورم باکتری به اون سنگینی رو هم تابستون بردارم و این یعنی ، اولین باره که شهریور میخوام امتحان بدم و حس تجدید شده هارو دارم ، عملا تابستونم به فنا رفت :) به قول "سین" یکی از دوستام ، این نیز بگذرد اسمایل جان ... اره میگذره فقط جون من هم داره کم کم از بدنم میره و واقعا شاید هیچ کس نتونه خستگی و کلافگیم رو بعد از این همه بلوک سخت و نفس گیر متوجه بشه . یه جورایی دیگه دارم سینه خیز میرم . بعد امتحان چهارشنبه ، سه روز پشت هم شیفت ایستگاه فشار خون ثبت نام کردم ! به نظرم تجربه ی خیلی جذابی به نظر میاد ، مهم تر این که نمیدونم هم گروهی هام کیا هستن و خب همینه که باحال ترش کرده ! تا ببینیم که چی پیش میاد . اهان اینم یادم رفت بنویسم که به فکر کسب درآمد و کم کم مستقل شدنم و هرچند خودم از هر چی مشاور کنکور و پشتیبانه بیزار بودم ، اما میخوام خودم مشاور بشم و به نظرم اینطوری مستقل شدن حس خیلی خوبی به آدم میده :)