۴۴ . خودت خواستی نمیشه کاری ام کرد

دقیقا تو مرحله ای هستم که تمام ِ تمام کارام بهم دیگه پیچ خورده و حس می کنم در مقابلم یک در بتونی محکم هست که نه توانایی رد شدن ازش رو دارم نه توانایی فرار کردن ازش ، از یه طرف پروپوزالم بهم گره خورده ، از یه طرف امتحانا تموم شدن و امروز فردا باید علوم پایه رو شروع کنم و از طرف دیگه خستگی زیاد ناشی دو ماه و نیم روز امتحان پی در پی... این چنین شرایط مشابهی رو زیاد تجربه کردم و میدونم یه جایی یدفعه تمام درها باز و گره ها حل میشن اما بازهم تسلط بر روی خودم برای این که یدفعه جا نزنم و برای این که بتونم با آدم ها با صبر و حوصله برخورد کنم بسیار سخته .

از این بگذریم پنج شنبه بعداز ظهر شرایطی بوجود اومد که حس میکردم واقعا از نامردی روزگار قلبم به درد اومده ، دوست داشتم فرار کنم و برم یه جایی بلند و محکم فریاد بزنم .اما کاری نمیشد کرد ، بعد ناگهان با خودم تکرار کردم  "خودت خواستی نمیشه کاری ام کرد " و این جمله مثل پتک بر سرم کوبیده شد و اونجا بود که فهمیدم واقعا خودم خواستم ، اما بازم حس میکردم که تمام اینها حق من از زندگی نیست ! برام این همه پیچیده بودن زندگی قابل فهم نیست ! امیدوارم روزی بیام و بگم با خوشحالی که حالا میفهمم چرا انقدر زندگی پیچیده است. 

+عنوان اهنگ خودت خواستی خواجه امیری

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
Life Rhythm
۲۸ دی ۲۳:۲۹

پروپوزال؟؟ ترم چندی مگه😐

پاسخ :

بله
ترم ۵ 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان