۸۲. وقتی دیوار خیالات فرو می ریزند ...

متیو هاسی تو یکی از ویدئوهاش میگفت این که ما آدم ها لحظه های خاصی رو که با یک فرد تجربه میکنیم رو تبدیل به نشانه میکنیم که یعنی این آدم همون فردیه که باید در زندگی من بمونه ، ناشی از سه عامله . اول این که ما آدم ها تنها هستیم و تشنه ی محبت بنابراین وقتی شخصی رو میبینیم که باهاش ارتباط برقرار میکنیم ، بهش میچسبیم و دوست داریم که باهامون بمونه . دو ما آدم ها دوست داریم که عاشق که بشیم و دقیقا همین از ما یک قاضی ناعادل میسازه ، اینجاست که ذهن ما میگرده دنبال نشانه هایی که نشون بده ما عاشق کسی هستیم یا اون عاشق ماست . سوم تمایل ذاتی انسان ها به ساخت یک روایت ذهنی که میخوایم بین وقایع ارتباط برقرار کنیم ، میخواد یک سری نقاط رو در زندگی بهم وصل کنه و به اون ها معنا بده . ممکنه بگی من میدونم که منو دوست داره ، باشه قبوله اما اگر روی تو سرمایه گذاری نمیکنه ، اینجا دیگه مسئولیت شماست که رهاش کنید . چون عشق یک طرفه ، رمانتیک نیست ، یک خودآزاری احساسیه 

داشتم با بهت به حرفاش گوش میدادم ، پلی بک زدم به خودم . در تمام لحظه هایی که سعی میکردم از اتفاقاتی که بین مون در جریانه ، نشانه بسازم . از این که ذهنم میگفت اره اگر اون کارو کرده یعنی پس بی حس نیست ولی میدونی در تمام اون لحظات من ساده لوحانه انتظار کشیدم و اون بی خبر از تر هر کسی بود . در یک قدمیش بودم و باز مثل همیشه با نیم نگاه ِ سردی از کنارم رد میشد و من ردش رو میگرفتم ... چند روز پیش که باید برای یه کاری گروه های هشت نه نفره تشکیل میدادیم ، بازهم من بعد از کلی تلاش برای فراموش کردنش انتظار کشیدم ، با این که میدونستم محاله نمیدونم شاید یه کورسوی نوری رو می دیدم اما به قول سیروان این وسط من مقصرم . دیروز که فهمیدم با چه گروهی هست ، با خوندن تک تک اعضاش وا رفتم . خنده ام گرفت . از ته دل خندیدم ، عصبی و پرتنش . اما الان بعد کلی فکر کردن و کلنجار رفتن ، حس میکنم در مه غوطه ورم ، بی حسی و بی خیالی ، شاید دیروز و حتی روزهای قبل و نشانه هایی که باید جدی میگرفتم ، دقیقا همون چیزی بودن که برای همیشه دیوار خیالاتم رو درهم شکستن و بعد از اون حقیقت مثل یک مشت محکم روی صورتم فرود اومد . حالا دیگه حرفای اطرافیانم رو جدی نمیگیرم . کلن هیچ نگاهی رو جدی نمیگیرم . مامان همیشه میگفت بهش حس خوبی ندارم و شاید این تنها چیزی بود که باید جدیش میگرفتم .

۰ نظر ۶ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان