97.زندگی همینه ، بعد مدت ها

انقدر ننوشتم که از در و دیوار وبلاگم خجالت میکشم ، تقریبا یک سالی میشه که ننوشتم و یادم میاد آخرین بار اوایل دوران کاراموزی بود ، چند روزی هست که به کانالم سر میزنم و نوشته های قبلیم رو نگاه میکنم و بابت این ننوشتن خودم رو سرزنش میکنم . اتفاق های زیادی در طی این یک سال برام افتاده و خب این که محمدرضا کاتب میگه : گاهی آدم به خاطر عبور از مرحله ای چنان درد میکشد و تغییر میکند که دیگر خودش هم نمیتواند خودش را بشناسد رو با خواندن نوشته های قبلیم درک میکنم . حالا این که بعد یک سال وبلاگ رو باز کردم و امید دارم که بتونم تصمیم بگیرم از کجا و از کدام نقطه بنویسم واقعا سردرگمم میکنه ، بنابراین فقط دست هام رو روی کیبورد لب تابم بی هدف حرکت میدم تا همه چیز رو یادآوری کنم و یاد اون خاطره ای بیوفتم که بیشتر از همه دوست دارم ازش بنویسم . شاید بهتر باشه از این در مسیر پزشک شده و ارتباط نزدیک و بیشتر با بیماران بنویسم ، از شریک شدن با عواطف و سرکوب احساسات ، از زیبایی های رشته داخلی که هیچ وقت حتی فکرش رو هم نمیکردم بیام و بنویسم که داخلی عجب رشته ی شیرین و جذابیه و حتی تر روزاهایی رو به این فکر کردم که برای تخصص هم چقدر هیجان انگیزه . شاید بهتر باشه که بگم معنای واقعی پزشک بودن در داخلی خلاصه میشه و با توجه به روحیات من که آدم کشف و جست و جو و در نهایت پیدا کردن علت و عامل هستم خیلی جذاب به نظر میرسه اما خب از طرفی انقدر سنگین و حجیم هست که فکر کردن بهش هم آدم رو بترسونه . بگذریم از دوستان و آدم هایی بنویسم که در مرحله هایی از زندگیم وارد شدن و خوب بودنشان در کنار بدی هاشون برام درس بیشتر صبور بودن ، مستقل شدن و روی پای خود ایستادن رو یاد داد ، میدونی به یک سال گذشته که نگاه میکنم بیشتر خودم رو میبینم که خیلی اجتماعی تر شدم ، با افراد بیشتری دوست شدم ، سعی کردم آدم هارو بیشتر بشناسم و درک کنم و این مخصوصا درمورد آقایونی که هیچ وقت حتی در حد سلام و احوال پرسی هم باهاشون درارتباط نبودم بیشتر صدق میکنه ، شاید بشه گفت تلاش کردم آقایون رو هم مثل زنان بیشتر بشناسم و فهمیدم جامعه ی ما همونقدر که برای زنان سخت گیر و عجیب هست ، چقدر میتونه برای آقایون هم عجیب باشه و در کمال تعجب دیدم که چقدر حرف های نگفته دارند .علاوه بر اینها منعطف تر شدم ، آروم تر و به شناخت بیشتری از خودم رسیدم این که در زنگی په چیزهایی برام معنای بیشتری دارند . یادم افتاد که برای اولین بار مسافرت مجردی رفتم ، هرچند با وجود تمام تجربه ی جالب و شیرین بودنش ، بعدش چنان اتفاق تلخی برام افتاد که از پا افتادم ،هر چند هنوز نتونستم هضمش بکنم و دقیقا در همان نقطه شروع تغییرات محسوس رو در خودم احساس کردم ، این که یاد گرفتم مسئولیت در زندگی یعنی چی و مادرم در تمام این سال ها یک تنه و تنها چگونه این همه مسئولیت رو به دوش می کشیده و چقدر تنها بوده ، شاید بشه گفت هونجاها بود که فهمیدم چطور زندگی رو باید زندگی کرد در کنار تمام ناامیدی ها ، غم ها و تاریکی هایی که در خودت مبینی وامیدی هم به بهترشدنش نداری و شاید بهتر باشه که بگم کاری هم از دستت برنمیاد  و فهمیدم زندگی همینه مجموعه ای اتفاق های خوب و بدی که با توجه به ظرفیت و گنجایشمون برامون رقم میخوره .  فعلا تا همینجا دست نگه میدارم و بیشتر نمینویسم ، اول باید این عادت نوشتن رو در خودم دوباره ایجاد کنم و دوم باید ببینم بعد از گذر از این همه وقت کیا هنوز هستن :)

پ.ن : داشتم نگاه میکردم به وبلاگ ها و دوستانی که دنبالشون میکنم ، یه سری ها رفتن و دیگه نمینویسن مثل نیلگون عزیزم که بی نهایت دلتنگشم ، یه سریا هم که نمینویسن که ای کاش اونا هم برگردن و بقیه که مینویسن هم باید بگم که این مدت تا حد زیادی وقتی به وبلاگم سر میزدم ، نوشته هاتون رو میخوندم و از این که از شما دوستانم کم وبیش خبر دارم و میدونم که هستید خیلی خوشحالم .

۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
پرواز ...
۱۵ خرداد ۰۰:۱۱

سلام :)

من هستم و امیدوارم نوشتن رو ادامه بدی عزیزم❤️

چرا من برعکس همه از داخلی متنفرم آخه😅

پاسخ :

سلااام پرواز قشنگم ^__^
اوهوم ، خیلی خوبه که هستی همیشه کانال و وبلاگت رو میخونم 😍
واای داخلی خیلیی قشنگههه
معلوم الحال
۱۵ خرداد ۰۸:۰۴

سلام و درود

مجددا خیر مقدم عرض میکنم خدمتتون. صفا آوردین. منت نهادین بر سر ما که بالاخره برگشتین و کمی برامون نوشتین. امیدوارم که این پست ها ادامه دار باشه :)

پاسخ :

سلاااام احوال شما 
خیلی ممنون متشکرم 😂😂
شماهم بیشتر بنویسید ، هرچند کانالتون رو میخونم ولی وبلاگم بنویسید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان