امتحانا تموم شد و بالاخره پنج ترم علوم پایه پر از ماجراهای عجیب و غریب به پایان رسید . حس من ؟ هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی بابت تموم شدن علومپایه ناراحت بشم ، اما عمیقا حس میکنم از الان دلتنگم و دلم برای همه ی اون دوران و اتفاقاتش تنگ میشه . همیشه گذر از یک مرحله ، دردناک و ناراحت کننده است ، مشابه این حس رو الانم دارم .
پن : این مدت هربار که دیدمش ، حسم رو خفه کردم . این حسی که نمیدونم اسمش رو چی بذارم . دوست داشتن ؟ نفرت ؟ بی تفاوتی ؟ اخرین بار قول داده بودم از اونجایی که هیچ استعدادی در مسائل احساسی ندارم ، برای همیشه و هیچ وقت دیگه درمورد این چیزا ننویسم و فکر نکنم ، به قولم تا الان پابند بودم و با وجود اتفاقات این مدت از زمانی که کانال رو بستم ، سعی کردم هیچ چیزی ننویسم و بحثی نکنم ولی ادم با دل خودش که تعارف نداره که ! منم شاید بیشتر از هرچیزی حس میکنم قراره دلم براش تنگ بشه . کاش امروزم می دیدمش و میتونستم خوب ببینمش و یه خداحافظی درست حسابی باهاش بکنم ، اما نشد . از ته دلم امیدوارم که شاد باشه و موفق .
+عنوان به کره ای به معنای "دلم برات تنگ میشه "