از اولین تجربه ها

اولین کشیک اینترنی هم گذشت و البته خیلی شبیه کشیک نبود :)) از ساعت دوازده ظهر به بعد فقط دو سه بار صدام کردن و رفتم بخش و تا شب که واسه یه مریض ترومایی که مشاوره خورده بود رفتم اورژانس کاری با ما نداشتن . واقعا خوشحالم که اولین کشیکم رو با یکی از دوستام افتادم . تقریبا ساعت ۹ دوستم میگفت اسمایل خدایی مارو که صدا نمیزنن بریم یه سمتی ، منم دیدم ریسکش بالاست ولی عوضش خاطره میشه . خلاصه با استرس زیاد گفتم باشه و باهم یه کافه ای رفتیم که حدودا پنج دقیقه فاصله داشت با بیمارستان ^__^ هرچند از استرس ضعف کردم و هی به گوشی نگاه میکردم اما خب برای اولین کشیک خیلی خاطره ساز بود . بعدشم برگشتیم پاویون و تا صبح بهمون زنگ نزدن اما من زیاد نتونستم بخوابم و فکر میکنم به این خاطر بود که هم گرم بود هم این که تا شب خیلی غذا خورده بودم و البته این که جای خوابم هم عوض شده بود و همش منتظر زنگ رزیدنت بودم بی تاثیر نبود :دی .  چون تعطیل بود ساعت ۸ کشیک رو تحویل دادم و وقتی برگشتم خونه ۳_۴ ساعت خوابیدم :) بعدشم که از جام بلند شدم انقدر مچ پام درد میکرد که حتی نمیتونستم روش راه برم‌، تازه این بخش یکی از آف ترین بخش ها محسوب میشه :دی

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان