یاد گرفتم ...

داشتم فکر میکردم اگر بخوام سالی که گذشت رو توصیف کنم چه چیزی دارم بگم به جز خستگی و سختی و ... بعد نشستم صادقانه و بی طرف برگ های امسال رو ورق زدم ، یادم اومد امسال سالی بود که اینترن شدم ، سالی بود که درد و رنج بیمارارو درک کردم ، با لبخندشون لبخند زدم و با اشکشون بغضی شدم . یادم اومد موقعی که داشتیم انتخاب لاین میکردیم و بعد ها که روتیشن و بخش هام مشخص شد چقدر آینده و سال پیش روم برام مبهم و ترسناک بود و چقدر غیرقابل پیش بینی ... بله وارد بیمارستان شدم شب ها و روزهای سختی رو تنهایی پشت سر گذاشتم ، شخصیتم تغییر کرد ، رشد کردم ، مستقل شدم و از همه مهم تر یاد گرفتم چرا و چگونه باید خودم رو دوست داشته باشم و به خودم ، سلامتیم ، جسم و روحم احترام بگذارم  . این شد که یاد گرفتم که از حق خودم دفاع کنم که حرف بزنم و جایی که لازمه نه بگم و طبیعتا خیلی از آدم ها رو تو این مسیر از دست دادم و دیگه از اون اسمایل که شخصیت گوگولی و مقبول همه داشت در اومدم و کم کم آدم هایی پیدا شدن که ازم متنفر بشن ، تنهام بذارن و خب طبیعیه که دایره آدم های اطرافم کوچک تر شد اما در ازاش با آدم هایی مواجه شدم که با این که اصلا حتی فکرش رو هم نمیکردم به دوستای خوبم تبدیل شدن و به طبع به شناخت عمیق تری از آدم ها دست پیدا کردم . بزرگترین درس و دستاورد امسال هم این بود که به هیچ کسی جز خودم و اون دو سه نفر محدود زندگیم اعتماد نکنم و البته توقعم رو به زیر صفر برسونم و بدونم هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست .

یاد گرفتم که دقیقا در اون لحظه ای که  از قدم برداشتن میترسم ، دقبقا در همون نقطه قدم بردارم و با خودم تکرار کنم که قرار نیست ما انسان ها همیشه در راه درست قدم بگذاریم و هیچ وقت خطا نکنیم . یاد گرفتم که خطا کردن و رنج کشیدن بخشی از مسیر رشد کردنه و انقدر خودم رو بابت چیزهایی که بخشی از رنگی روتین یک انسانه سرزنش نکنم . شاید بشه گفت اگر تجربه و شکستی نباشه ، تغییر و درسی هم نخواهد بود . شاید بعضی وقت ها راه حل همون خلاف جهت آب عمل کردن و زندگی کردن به سبک خودمون باشه . 

در این یک سال با آدم هایی هم روبرو شدم که در کتگوری بلاتکلیف جا میگیرن ، آدم هایی که ذهن و وقت بقیه براشون اهمیت نداره و به صلح درونی نرسیدن و درس دیگه این بود که بهترین لطفی که برای این آدم ها میشه کرد حذف کردنشون از مسیر زندگیه تا بشه که به آرامش رسید . این پاراگراف رو با کلی غلط املایی نوشتم و بعدتر فکر کردم این همه غلط میتونه آشفتگی ذهنی که این دست از انسان ها برامون ایجاد میکنند رو نشون بده و نشون بده که چقدر ترک کردن و کنار گذاشتن اونها در کمال ناباوری از کارهایی که این ادم ها در حق ما کردن سخته ...

طبیعتا در این یک سال روزهای زیادی بود که هیچ امیدی نداشتم ، که در مقابلم تنها تاریکی رو میدیدم ، شبا از خواب با بدن عرق کرده و تپش قلب میپریدم به تارکی و سکوت اطرافم نگاه میکردم و با خودم میگفتم کاش تو همین نقطه زندگی تموم میشد اما خب چند ساعت یا چند دقیقه بعدش باید بلند میشدم ، آماده میشدم و میرفتم بیمارستان و در اون روزها چاره ای جز ادامه دادن رو در خودم نمیدیدم . همون روزها هم یاد گرفتم وقتی دیگه نه توانی برای ادامه دادن داری و نه جونی و نه امیدی ، در مقابلت هم هیچ چیزی نمیبینی ، تنها کاری که باید بکنی قدم زدنه . همین که نه بدویی نه متوقف بشی و تنها با قدم های خسته به راهت ادامه بدی حتی شل و وارفته درنهایت در اون حجم تاریک روزنه نوری رو خواهی دید که بتونه لبخند بی جونی روی لبهات بیاره و شاید اندکی توان بگیری . 

از دیگر دستاوردهای امسالم این بود که اون نقطه ای که کسی رو نداشتم که باهاش برم مسافرت که خستگیم رو از تنم بیرون کنم این بود که دست خودم رو گرفتم و بالاخره تنهایی سفر رفتم و باید بگم یکی از بهترین تجربه هام بود و البته خیلی از درس های امسال رو مدیون مشاورخوبم هستم که بهم یاد داد دقیقا همون نقطه ای که ذهنت بهت میگه نه خیلی وقت ها باید بگی اره و بدون در نظر گرفتن عواقبش فقط جلو بری 

خیلی فکر کردم تا بازم از امسال بنویسم اما خب قطعا نیاز به حضور ذهن داره ولی اینو امسال با ایمان بیشتری مینویسم که به زمان بندی خدا و آدم هایی که بر سر راهممون قرار میده اگر ماهم نیت خالصی داشته باشیم ایمان آوردم ... اما در مورد سال پیش رو بیشتر از هر چیزی آرزو دارم تا بفهمم واقعا از این دنیا چی میخوام ، پول ، آرامش ، در ذهن ها ماندگار شدن ، دغدغه داشتن و ... هنوز نفهمیدم و به نظرم امسال دیگه باید بفهمم که با خودم چند چندم و از آینده ام چی میخوام . در حال حاضر نه به تخصص فکر میکنم ، نه به مهاجرت نه به کار کردن . امیدوارم برای سال آینده به هدف مشخصی رسیده باشم و براش تلاش کنم . میدونی بیشتر از همه چیز دلم میخواد که از این آشفتگی ذهنی خلاص بشم . دومین موردی که امسال خیلی دوست دارم بهش یرسم اون سطح پشتکار و تلاشی هست که سال ها داشتمتش و مدت هاست دیگه ندارم و رخوت و سستی وجودم رو دربرگرفته . خیلی دوست دارم که اون نیرو مجددا درونم زنده بشه

ودر آخر خدایا برای همه چیز شکر . ممنونم که برای هزارمین بار بهم یاد دادی که تنها تورو داریم و بی تو هیچ هستیم . خودت امسال عاقبتمون رو ختم به خیر کن  . دوستت دارم ای خدای مهربانی و بخشندگی

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
درباره من
I admire people who choose to Smile after all things they have been through
کلمات کلیدی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان